آنتی ماسون

رسوا کننده صهیونیسم

آنتی ماسون

رسوا کننده صهیونیسم

فراماسونری توهم یا واقعیت؟؟؟

انجمن های سری،توهم یا واقعیت؟
فراماسونری

بخش ارتباطات- گویا اتفاقات دنیای مدرن امروز، به راحتی قابل درک نیست. لذا برخی از متفکران بر این باور هستند که بسیاری از حوادث این جهان، محصول توطئه هایی از پیش تعیین شده است. البته در آنطرف نیز گروه دیگری هستند که این اعتقاد را قبول نداشته و اینها را توهم توطئه می دانند. اما فارغ از این دو نظریه مخالفین و موافقین بر سناریو بودن برخی از اتفاقات اجماع دارند. شاید شواهد موجود در رابطه با برخی از اتفاقات در سطح دنیا، و برخی از سرگرمی هایی که زندگی روزمره ما را احاطه کرده است، این مدعا را به اثبات برساند که در پشت این حوادث توطئه ای در کار است. برای اثبات این مدعا حرف و سخن بسیار است اما در این میان عده ای از نویسندگان در مورد برخی از شواهد مربوط به این موضوع، نکاتی را ذکر کرده اند.

مثلا نویسنده کتاب "معماران فریب" در اثر خود، ادعایی را مطرح کرده مبنی بر این که شواهدی وجود دارد که نشان می دهد ارتباطی میان مکتب فراماسونری و یهودیت وجود دارد. این کتاب اثری است از "هنری مکوو" استونیایی که در نقد فراماسونری به همراه ارائه تاریخچه ای از این مکتب، نوشته شده است. در این اثر نویسنده به ذکر برخی از شواهد برجسته از این گروه می پردازد. نویسنده تا جایی پیش می‌رود که شکل گیری تمدن مدرن غربی از جمله تمام عناصر و مختصات اصلی آن همچون کمونیسم، لیبرالیسم، گلوبالیسم و حتی ظهور هیتلر و رویداد یازده سپتامبر را محصول توطئه‌های پیچیده و مخفی ماسونی‌ها می‌داند.

به اعتقاد مکوو، احتمالا بانکداران پرنفوذ یهودی با استفاده از عوامل خود توانسته‌اند فلسفه‌ای به نام فراماسونری را شکل و انتشار دهند.

نظم نوین جهانی همان آرزویی که سالها فکر ابرقدرتها را به خود مشغول داشته و به دنبال تحقق چنین ایده ای در سطح جهانی، اقدامات مختلفی صورت داده اند. برای استقرار نظم نوین جهانی می بایست نوعی یکسان سازی افکار صورت گیرد. باید به سرکوب برخی از اعتقادات پرداخت تا بدین وسیله به تولد فکری تازه دست پیدا کرد

صرفنظر از درستی یا اشتباه ادعای مکوو به نظر می رسد تاریخ مدرن به حدی پیچیده و تو در توست که شناخت مختصات متعدد آن امری دشوار است و نویسنده کتاب معماران فریب در پی روشن سازی برخی از این مختصات است. به این ترتیب به ذکر تاریخچه ای ششصد صفحه ای از فراماسونری می پردازد.

فراماسونری

طبق گفته های وی، در اصل، بخش بزرگی از جامعه غربی به گروه نخبه مالی یهودی در پذیرش فراماسونری پیوسته است؛ فراماسونری، فلسفه‌ای است که آرزوی مرگ تمدن را دارد. فراماسون‌ها می‌پندارند که آنها به شکلی از کشتار و رنج ناشی از استقرار «نظم نوین جهانی» خود، منتفع خواهند شد.

طبق نظر نویسنده، «هدف اولیه فراماسونری مدرن، ایجاد یک نظم نوین جهانی است، یک معبد سلیمان معنوی که در آن افراد غیر عضو چیزی جز برده نیستند و... در آن انسان‌ها در پیشگاه یهوه قربانی می‌شوند».

نظم نوین جهانی همان آرزویی که سالها فکر ابرقدرتها را به خود مشغول داشته و به دنبال تحقق چنین ایده ای در سطح جهانی، اقدامات مختلفی صورت داده اند. برای استقرار نظم نوین جهانی می بایست نوعی یکسان سازی افکار صورت گیرد. باید به سرکوب برخی از اعتقادات پرداخت تا بدین وسیله به تولد فکری تازه دست پیدا کرد.

در جامعه مدرن قلمرو های متعددی برای آموزش و تربیت تفکر افراد موجود است. تربیتی که انسانها را هر چه بیشتر به خود وابسته سازد. برای آنها عرصه های دوست داشتنی فراهم کند و چنان وابستگی در آنها ایجاد کند که هر کس گرفتار آن چیزی باشد که برایش لذت و سرگرمی به دنبال دارد. سپس با گذشت زمان این وابستگی به گونه ای می شود که گویا هر کس زندانی برای خویش ساخته و به شدت به زندان خود علاقه مند و وابسته است.

فراماسونری هم می تواند یک زندان باشد. زندانی از اندیشه های مخرب که افراد را به اسارت می گیرد و در خود نگه می دارد.

اما بازگردیم به محتوای کتاب معماران فریب. به اعتقاد نویسنده، صهیونیسم رویه دیگر فراماسونری است و در اصل این بانکداران متنفذ یهودی بوده‌اند که با استفاده از عوامل خود توانسته‌اند فلسفه‌ای به نام فراماسونری را شکل و انتشار دهند.

آنان این طور وانمود می کنند که این جنبش‌های«انقلابی و مترقی جهانی» همگی بازتاب سرپیچی ابلیس علیه قوانین خدا و طبیعت هستند که در قلب فراماسونری جای دارد. آنها میلیون‌ها ایده آلیست زودباور را با ترویج اتوپیایی مبتنی بر ماتریالیسم و«خرد» اغفال کردند و«آزادی، برابری و اخوت»، «مالکیت عمومی» یا برخی دیگر از مهملات را به آنها دیکته کردند؛ کاری که «طعمه گذاری و جابه جایی» نام گرفته بود.

بر اساس برخی اطلاعات گویا سه چهارم رئیس جمهورهای ایالات متحده در قرن بیستم چون بوش و کری از ماسون‌ها بودند. در برخی اسناد تاریخی که قابل تامل و بحث کارشناسی است اسامی چون روزولت، چرچیل، لنین، تروتسکی و استالین در ارتباط با لژهای ماسون دیده می شود

علائم و نشانه هایی وجود دارد که به فراماسون ها مرتبط است. نشانه هایی که ممکن است بارها دیده باشیم و در معرض دیدگان ما قرار گرفته باشند. این نشانه ها را نویسنده این کتاب اینطور ذکر کرده است:

تصویر Great Seal ایالات متحده بر روی تک تک اسکناس‌های دلار، یک نماد ماسونی است. در هر طرف این هرم، سی و سه پله وجود دارد که نشانگر سی و سه درجه فراماسونری است. ماسون‌ها ایالات متحده را به عنوان پایگاهی برای پیشبرد اهداف خود برای چیرگی بر جهان انتخاب کردند.

به همین ترتیب نماد سازمان ملل متحد نیز یک نماد ماسونی است. در این نماد، جهان در شبکه ای متشکل از سی و سه فضای محاصره شده در برگ‌های اقاقیا که بر فعالیت شدید در فراماسونری دلالت دارد، گرفتار شده است.

فراماسونری

بر اساس برخی اطلاعات گویا سه چهارم رئیس جمهورهای ایالات متحده در قرن بیستم چون بوش و کری از ماسون‌ها بودند. در برخی اسناد تاریخی که قابل تامل و بحث کارشناسی است اسامی چون روزولت، چرچیل، لنین، تروتسکی و استالین در ارتباط با لژهای ماسون دیده می شود. البته ماسون بودن یا نبودن این افراد نیازمند تحقیقات مفصل و مستقلی دارد تا جایی که در برخی از نوشتارها بیشتر رهبران صهیونیست، گرهارد شرودر، ژاک شیراک، تونی بلر و صدام حسین فراماسون معرفی می شوند! درستی یا نادرستی این ادعاها بحثی است که در حوصله این نوشتار نیست.

نویسنده معماران فریب ادعا دارد که بیشتر از شش میلیون ماسون در سی و دو هزار لژ در سراسر جهان وجود دارند، از جمله دو و نیم میلیون نفر در آمریکا. در سال 1929 شصت و هفت درصد اعضای کنگره، ماسونی بودند. در انگلستان سیصد و شصت هزار ماسونی وجود دارند. بیشتر از پنج درصد قضات انگلیسی ماسونی هستند.

نویسنده این کتاب بر این باور است که «فراماسونری همان نقشی را در جامعه غربی ایفا می‌کند که حزب کمونیست در اتحاد جماهیر شوروی ایفا می‌کرد. بدون وابستگی به فراماسونری، هیچ شانسی برای رسیدن سریع به یک سمت دولتی ـ فارغ از میزان استعداد اشخاص ـ وجود ندارد».

به عقیده هنری مکوو، فراماسونرها نه تنها بر سیاست کنترل دارند، بلکه عملاً بر تک تک بخش‌های جامعه غربی از جمله علوم و فرهنگ نیز کنترل دارند. او می‌نویسد: «حیات فرهنگی فعلی عملاً ناخودآگاه شده است. ما شاهد شروع کهولت فرهنگی بوده‌ایم».

اینکه هنری مکوو و طرفداران نظریه او تا چه حد آمارهای واقعی را ارائه داده اند و تا چه حد اغراق کرده اند مطلبی است که در ادامه به آن پرداخته می شود اما آنچه که واضح است اینکه فراماسونری مکتبی است موجود که تاثیرات قابل توجهی در اتفاقات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی دنیا داشته و دارد.

عقاید فراماسونری (شیطان پرستی)

گروه های مختلف ماسونی بعضاً فلسفه ی عقیدتی متفاوتی دارند؛ اما با این حال در لا به لای عقایدشان، می توان مشترکات فراوانی نیز یافت. نکته ی مهمی که وجود دارد این است که فلسفه ی وجودی بسیاری از عقاید ماسونی به طور کامل شناخته نشده است، اما این به معنای عدم وجود این اعتقادات نیست. برای مثال شواهد فراوانی وجود دارد که نشان می دهد اکثر گروه های ماسونی، شیطان را تقدیس می کنند. از جمله: اذعان خود آن ها به تقدیس لوسیفر (یکی از نام های شیطان) و یا استفاده از علایم بی شماری که اکثر آن ها توسط گروه های شیطان پرست نیز استفاده می شوند؛ با این اوصاف ما می توانیم بفهمیم که ماسون ها شیطان پرست نیز هستند. اما هنوز نمی دانیم که چه عاملی آنان را به این تفکر سوق داده است. (البته این نکته تقریباً اثبات شده است که ماسون ها و شیطان پرستان به موجودی به نام ابلیس یا شیطان اعتقاد ندارند، بلکه آن ها بزرگداشت شیطان را به عنوان نمادی برای مخالفت با ادیان انجام می دهند. در هر صورت، علت لجاجت بیش از حد آن ها با دین و اصرار افراطی آن ها بر بزرگداشت شیطان به عنوان نماد ضد دینی، کاملاً روشن نشده است.) نکته ی دیگر این که بسیاری از گروه های ماسونی شیطان پرست، الهه های ملل باستان را نیز ارج می نهند. از جمله: Isis و Osirisو... که این مطلب کاملاً اثبات شده است. اما ما نمی دانیم که چرا آنان خداوند یکتا را کنار گذاشته و هم شیطان و هم الهه های متعدد را بزرگ می دارند؟! با این حال بخشی از عقاید ماسون ها که کاملاً اثبات شده اند، عبارتند از: • ادعای روشنی بخش (Giver of light) بودن شیطان (Lucifer) • بزرگداشت شیطان و نمادهای شیطانی (Satanism) • اعتقاد به اینکه زن و مرد اولیه، که مقام نیمه خدایی دارند، خالق نسل کره ی زمین هستند نه خداوند یکتا. • بزرگداشت الهه های ملل باستان، مانند ایزس، لات و ... و احترام به عقاید جاهلی ملل باستان (Paganism). • اعتقاد قوی به آداب و رسوم مصر باستان که این مطلب کفرآمیز و شرک آمیز بودن عقاید آنها را توأماً نشان می دهد. • اعتقاد فراوان به اومانیسم. • اعتقاد فراوان به ماتریالیسم (ماده گرایی) و عدم اعتقاد به روح و مسایل فرامادی. • اعتقاد راسخ به سلیمان (Solomon) نه به عنوان نبی بلکه به عنوان پادشاه، جادوگر و ماسون اعظم. نکته ی جالب این که اکثر یهودیان نیز چنین اعتقادی دارند. آیه ی 102 سوره ی بقره نیز اشاره به همین مطلب دارد. « خداوند نیز در آیه ی 102 سوره ی بقره درباره ی بنی اسراییل می فرماید: وَاتَّبَعُواْ مَا تَتْلُواْ الشَّیَاطِینُ عَلَى مُلْکِ سُلَیْمَانَ وَمَا کَفَرَ سُلَیْمَانُ وَلَـکِنَّ الشَّیْاطِینَ کَفَرُواْ یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ....... و پیروی کردند از سخنانی که شیاطین در قلمرو سلیمان می خواندند وهرگز سلیمان به خدا کافر نگشت ولیکن شیاطین کافر شدند و سحر به مردم می آموختند ......» کتاب تفسیر نمونه درباره ی آیه ی 102 سوره ی بقره می نویسد: از احـادیـث چـنـیـن بـر مـى آید که در زمان سلیمان پیامبر، گروهى در کشور او به عمل سحر و جـادوگـرى پرداختند, سلیمان دستور داد تمام نوشته ها و اوراق آنها را جمع آورى کرده، در محل مخصوصى نگهدارى کنند. پـس از وفات سلیمان، گروهى آنها را بیرون آورده و شروع به اشاعه و تعلیم سحر کردند؛ بعضى از این موقعیت استفاده کرده و گفتند: سلیمان اصلاً پیامبر نبود، گروهى از بنى اسرائیل هم از آنها تبعیت کردند و سخت به جادوگرىدلبستند،تاآنجاکه دست از تورات نیز برداشتند.هـنـگـامى که پیامبراسلام (ص ) ظهور کرد و ضمن آیات قرآن اعلام نمود سلیمان از پیامبران خدا بوده است، بعضى از احبار و علماى یهود گفتند: از محمد تعجب نمى کنید که مى گوید سلیمان پیامبر است؟ این گفتار یهود، علاوه بر این که تهمت و افتراى بزرگى نسبت به این پیامبر الهى محسوب مى شد، لازمه اش تکفیرسلیمان (ع) بود. به هر حال این آیه فصل دیگرى از زشتکاریهاى یهود را معرفى مى کند که پیامبر بزرگ خدا، سلیمان را به سحر و جادوگرى متهم ساختند، مى گوید: « آنها از آنچه شیاطین در عصر سلیمان بر مردم مـى خواندند، پیروى کردند : واتبعوا ما تتلوا الشیاطین على ملک سلیـمان ». سپس قرآن به دنبال این سخن اضافه مى کند: « سلیمان هرگز کافر نشد : و ماکفر سلیـمان ». او هـرگـز بـه سحر توسل نجست ، و از جادوگرى براى پیشبرد اهداف خود استفاده نکرد، « ولى شیاطین کافر شدند، و به مردم تعلیم سحر دادند : ولکن الشیاطین کفروا یعلمون الناس السحر ». • علاقه ی افراطی به علوم طبیعی. تعداد زیادی از برندگان جوایز نوبل و دانشمندان علوم طبیعی، ماسون بوده اند. مانند: الکساندر فلمینگ کاشف پنی سیلین، و ادوارد جنر کاشف واکسن آبله. در این میان به نظر می رسد که علاقه و توجه افراطی ماسون ها به علم، برای پر کردن خلاء ناشی از کنار گذاشتن معنویت انجام می گیرد. البته لازم به ذکر است که در دین اسلام هم تأکید زیادی بر فراگیری علم و دانش شده است، اما از مسلمانان خواسته شده تا به صورت معتدل (نه افراط، نه تفریط) به علم بپردازند و از آن به عنوان ابزاری برای رسیدن به خدا استفاده نمایند. بنابراین در اسلام، علم هدف نیست بلکه یک وسیله است، اما در فراماسونری علم خود یک هدف است. • اعتقاد به قدرت برتر در ماسون صاحب درجه 33. گروه های ماسونی 33 مرتبه و 33 درجه دارند. شخصی که به درجه ی 33 می رسد ، قدرت زیادی داشته و ماسون اعظم نامیده می شود. این شخص بالاترین مقام لژ را در اختیار دارد. • اعتقاد به ساخت معبد سلیمان به عنوان پایتخت عقیدتی در بیت المقدس (Jerusalem) قبل از ظهور ضد مسیح (Antichrist) یا فرعون جدید (New Pharaoh) که منجی شیطانی ماسونهاست. • اعتقاد به ظهور ضد مسیح (Artichrist = دجال) یا فرعون جدید (New Pharaoh) در ابتدای (دهه ی اول) قرن 21 و شروع حکومت جهانی شیطانی توسط او. (البته ممکن است که Antichrist مورد نظر خود ماسون ها، لزوماً شخص خاصی نباشد؛ بلکه ممکن است Antichrist مورد نظر ماسون ها، خود تشکیلات فراماسونری باشد.) در هر حال جا دارد که در این قسمت به این نکته اشاره کنیم که گروه هایی مانند فراماسونر ها و شیطان پرستان، از شیطان پرستی به عنوان یک نماد برای مبارزه با ادیان استفاده می کنند . اعضای این گروه ها در واقع هیچ اعتقاد قلبی به مسایل فرازمینی مانند خدا، فرشتگان، شیطان و ... ندارند و معتقدند که تنها ماده وجود خارجی دارد. (اعتقاد به ماتریالیسم) اعضای این گروه ها برای نشان دادن دشمنی خود با مذاهب، از نماد (Baphomet) که مربوط به شیطان پرستان باستان است، استفاده نموده و از آن برای نشان دادن بی اعتقادی خود به عالم آخرت بهره می جویند. البته لازم به ذکر است که فراماسون ها و شیطان پرستان، خودشان نیز به این مسأله اعتراف کرده اند؛ تا آن جا که در بعضی از کتب شیطان پرستان، مطالب زیر به چشم می خورد: بدین ترتیب نتیجه می شود که اعتقاد و مسلک واقعی ماسون ها و شیطان پرستان، بی دینی است و آن ها از الهه های ملل باستان، بت ها و شیطان، به عنوان نمادی برای دشمنی با مذاهب و ادیان استفاده می کنند. علامات و اعداد در فراماسونری علاوه بر علاماتی که در قسمت های قبلی ذکر شد، علامات دیگر و اعداد خاصی مورد توجه فراماسون ها و دیگر گروه های شیطان پرست هستند که اکثر آنها نیز منشاء مصری دارند، هرچند علامت هایی نیز از دیگر عقاید الحادی ملل باستان از جمله آریایی های قدیم (نه دین زرتشت) ، شرق دور و... اقتباس شده اند. مهمترین آنها عبارتند از: 1) پرگار و گونیا (یکی از مهمترین و معروفترین علامات). در وسط این دو علامت، حرف G قرار گرفته است. (به اعتقاد فراماسونها، « Goat = بز » نماد شیطان است. نکته ی جالب دیگر، این که در برخی از لژ ها بر روی علامت پرگار و گونیا، علامت چشم جهان بین نیز حک شده است که نشان دهنده ی اهمیت فوق العاده ی علامت چشم جهان بین در نزد ماسون ها می باشد. 2) ستاره ی 5 گوشه ی معکوس یا Baphomet. نشان دهنده ی بز یا Goat می باشد. در بین شیطان پرستان، بز نماد شیطان است. 3 ) دست شیطان یا دست شاخدار. در تفکر ماسون ها و شیطان پرستان، شیطان شاخدار Cornuto است و با حرکت دست خود، شیطان را نمایش می دهند. مستندات عیناً نقل شده است. نکته ی مهم: علامت Cornuto علامتی است که باید در تفسیر آن بسیار محتاطانه عمل کرد. زیرا علاوه بر معنای دست شیطان که در غرب شناخته شده است، معانی دیگری نیز دارد. برای مثال در بین ناشنوایان این علامت به معنای I love you می باشد. در مناطق آذری زبان ایران و ترکیه و ... نیز این علامت نماد بوزقورت (گرگ خاکستری) می باشد که این نماد ، در بین آذری ها شناخته شده است . بنابراین Cornuto هنگامی به معنای دست شیطان است که یک فرد شنوای اروپایی یا آمریکایی در مکان های متعدد از این علامت استفاده می کند و از سوی دیگر این شخص با گروه های مخفی و مشکوک مرتبط است. به عبارت دیگر، هر گردی گردو نیست! برای اطلاق لفظ دست شیطان به علامت Cornuto، باید هم به محل زندگی فرد، موقعیت، وضعیت جسمی، ارتباط وی با گروه های مشکوک و دلیل وی در استفاده از این علامت بررسی شود. در ضمن، استفاده از Cornuto در کنار علایم دیگر شیطانی اهمیت دارد. در واقع این علامت تایید کننده است نه اثبات کننده. 4) چلیپای شکسته (صلیب شکسته) یا Swastika: علامت شناخته شده ی هیتلر و نازی ها. نکته ی جالب اینکه این علامت در گروه های ماسونی هم کاربرد دارد. در شکل سمت چپ که مربوط به ماسونهاست، طرحی دیده می شود که در بالای آن علامت صلیب شکسته، و در وسط آن ستاره ی شش گوش مشاهده می گردد که این مطلب ارتباط نازیسم و صهیونیزم را نشان می دهد. (برخلاف ادعای جهان غرب). زیرا هم ستاره ی شش گوش و هم صلیب شکسته مورد تقدیس ماسون ها هستند. در واقع ریشه های نازیسم و یهودیت صهیونیستی یکی است و نه تنها این دو حرکت شوم هیچ تضادی با هم ندارند، بلکه در خدمت یکدیگر نیز قرار دارند. این مسأله خود شاهدی بر رد هولوکاست است. البته لازم به ذکر است که بعد از جنایات هیتلر اکثر گروه های ماسونی به منظور پرهیز از بدنامی، استفاده از چلیپای شکسته را کنار گذاشتند؛ این در حالی است که قبل از جنگ جهانی دوم، علامت چلیپای شکسته یک علامت کلیدی در فراماسونری بوده است. (ذکر این نکته ضروری به نظر می رسد که هیتلر نیز ماسون بوده است، اما تحرکات نظامی اش برخلاف مصالح فراماسونری بوده و منجر به مقابله ی بقیه ی ماسون ها با وی شده است). 5) جمجمه و استخوان Bones) &Skull ). 6) عدد 666 نماد دجال یا ضد مسیح (Antichrist) یا شیطان. گاهی به صورت FFF هم این عدد را نشان می دهند. چون حرف F، ششمین حرف انگلیسی است. 7) عدد 13. عدد مقدس ماسون ها و یهودیان است. در حالی که مسیحیان آن را نحس می دانند. فراماسون ها در بسیاری از نماد های خود، تعداد اجزاء را 13 قرار می دهند. به عنوان مثال در تصویر راست، ستاره ی شش گوش را با 13 ستاره ی کوچک کشیده اند. در شکل وسط، 13 دست گوشه های یک شکل 13 دندانه را گرفته اند. در تصویر سمت چپ هم که مربوط به چنگ یک الهه ی باستانی، است و متعلق به یک گروه ماسونی می باشد، تعداد تارها 13 عدد می باشد. 8) عدد 33. همان طور که گفتیم در فراماسونری، صاحب درجه ی 33 بالاترین قدرت را داراست. در سمبل بسیاری از گروههای ماسونی از جمله در علامت مربوط به یک گروه ماسونی شهر (Memphis) آمریکا (که نام شهر باستانی Memphis مصر را برخود نهاده اند)، عدد 33 بکار رفته است. ذکر یک نکته ی مهم: بعد از ذکر علامات و اعداد مورد استفاده در فراماسونری، ذکر این نکته ضروری به نظر می رسد که برای تطبیق علامت های مذکور بر گروه ها و افراد، باید همواره با احتیاط برخورد کرد. زیرا در بعضی از مواقع، علامت ها و لوگو های بعضی از شرکت ها و سازمان ها در نقاط مختلف جهان، شبیه به علامت های فراماسونری هستند، اما همواره نمی توان به این سازمان ها برچسب ماسونی بودن زد. برای مثال بسیاری از شرکت ها و کانال های تلویزیونی و ماهواره ای از نماد چشم در لوگوی خود استفاده می کنند که این چشم، نماد بیننده و مخاطب تلویزیونی است و این مطلب کاملاً منطقی و قابل فهم است. بنابراین در این حالت، چشم موجود در لوگو های مذکور، نشان دهنده ی ماسونی بودن این کانال ها نیست. همچنین چشم پزشکی ها و عینک سازی هایی که در تبلیغات خود از علامت چشم استفاده می کنند نیز ماسونی نیستند، چرا که حرفه ی آن ها در ارتباط با چشم می باشد. از سوی دیگر در بعضی از تصاویر هنری و معماری، ممکن است در اثر روی هم افتادن خطوط، تصاویر متعددی شبیه به ستاره ی شش گوش و ستاره ی پنج گوشه ی معکوس پدید آید که این تصاویر نیز غیرعمدی بوده و نشان دهنده ی فراماسون بودن معماران این بناها نیست. بدین ترتیب همان گونه که ملاحظه فرمودید، صرفاً با مشاهده ی یک علامت مشابه علامات ماسونی، نمی توان به افراد و شرکت های مرتبط با آن علامت، فوراً برچسب ماسون بودن زد. بلکه باید در این زمینه تحقیق نمود و از شواهد محکم تری در تأیید یا رد ماسونی بودن گروه های مذکور بهره گرفت. البته در این بین بعضی علامت ها هستند که اختصاصاً و عمدتاً ماسونی هستند و تا حدود زیادی می توانند ماسونی بودن افراد و شرکت ها و سازمان های مرتبط با خود را نشان دهند. برای مثال علامت پرگار و گونیای ماسونی (نه پرگار تنها و یا گونیای تنها)، علامت بسیار اختصاصی ماسون ها است. همچنین علامت هرم و چشم (نه هرم تنها یا چشم تنها) نیز یک علامت بسیار اختصاصی برای گروه های ماسونی است. از سوی دیگر اگر گروهی از علامت های فراوان و متعدد فراماسونری استفاده بکند نیز به احتمال قوی یک گروه ماسونی می باشد. به همین صورت، گروهی که علایم ماسونی را بدون هیچگونه قرینه ی منطقی به کار می برد نیز به احتمال زیاد یک گروه ماسونی است. برای مثال، نماد چشم جهان بین که در لژ ها استفاده می شود نیز یک نماد کاملاً ماسونی می باشد؛ چرا که در لژها هیچ عملیات چشم پزشکی و تصویربرداری انجام نمی شود که بتوان نماد چشم جهان بین را به آن ربط داد. در هر حال باید این مطلب را همواره به یاد داشت که صرف دیدن یک علامت شبیه به علایم ماسونی، نباید سریعاً به افراد و سازمان های مرتبط با علامت، برچسب ماسون بودن زد و برای رد یا تأیید این مسأله، باید تحقیقات بیشتری انجام داد

زمینه ساز حکومت امام مهدی (عج)

امام زمان

فشارها و سختی ‌ها، استفاده نابجا از پیشرفت فناوری هسته ‌ای، افزایش وسایل تعدی و تجاوز و تخریب، ناتوانی علم خشک و بی‌روح در ارضای خواسته ‌ها و تمنیات اصیل انسانی، تناقض و عجز سیستم ‌های بشری در اصلاح اوضاع نابسامان بشری، سبب می شود که عموم مردم، از اصلاح و تدبیر عاجزو کار اداره امور از دست زمامداران سیاست خارج شود، در چنین شرایطی است که جهان برای زندگی تنگ می ‌شود؛ نه شهوات و سرگرمی ‌ها تسکین‌بخش است و نه تکنیک ‌های علمی و تفنن ‌های نظام بشری، می‌تواند نهاد تشنه و نیازهای بشری را  اشباع و ارضا نماید.

مردم، با تلخی گذشته و سرخوردگی از رژیم ‌های ساختگی بشری، آماده قبول حکومت واحدی می شوند که بتواند آنها را از زیر یوغ ستم نجات دهد و از این همه فشار و سختی نجات دهد. با فراگیر شدن ظلم و بیداد و نگرانی در همه جا و نزد همه کس، تازیانه‌ های بیداد، حواس و مشاعر خفته عموم بشر را بیدار می کند، عموم خلق به خود می آیند و متوجه می شوند که باید به کمک یکدیگر، زمین را از لوث بیدادگران پاک کنند؛ به خصوص وقتی می بینند شخصی که پرچم انقلاب را برافراشته است، می‌ تواند اصول و قوانینی را در جهان حاکم نماید که مورد قبول و به مصلحت همه باشد. 1

اگر در روزگاری که چارپایان، وسایل ارتباطی میان کشورهای جهان و حکومت‌ ها بر اساس تعصبات پوچ و نژادی به حد و مرز معینی محدود و محصور بودند، پیشنهاد حکومت جهانی و شکستن حد و مرزها و به وجود آوردن هماهنگی و وحدت جهانی، ارائه می شد، پیشنهادی پیش از موقع بود؛ اما ‌اکنون که بشر، سنگلاخ ‌ها را پشت سر نهاده و با فساد و تبعیض گسترده دست و پنجه نرم و فقر سازمان یافته بیداد می‌ کند، هضم و قبول حکومت جهانی بسیار آسان است. وقتی در چنین موقعیتی که بشر از وضع خود ناراضی و از نگرانی ‌های خویش هراسان است، مصلح راستینی به پا خیزد که درمان و راه چاره ای را همراه داشته باشد که بر بشریت عاقل و اندیشور امروزی عرضه کند، آنان از صمیم دل آن را می ‌پذیرند و به پیشوازش می ‌شتابند؛ زیرا بشر امروز، تشنه حقیقت و اصول انسانی است. 2

عموم خلق به خود می آیند و متوجه می شوند که باید به کمک یکدیگر، زمین را از لوث بیدادگران پاک کنند؛ به خصوص وقتی می بینند شخصی که پرچم انقلاب را برافراشته است، می‌ تواند اصول و قوانینی را در جهان حاکم نماید که مورد قبول و به مصلحت همه باشد

جنگ ‌های ویرانگر و مسابقات تسلیحاتی

امام زمان(عج)

بعضی آمار، بیانگر آن است که هفتاد درصد نیروی فکری و علمی بشر، صرف امور تسلیحاتی و جنگ می ‌شود. محاسبه دیگری نیز نشان می ‌دهد با پولی که در نیمه اول قرن بیستم، صرف جنگ و تسلیحات شده است، امکان داشت پنجاه سال، به تمام افراد روی زمین، غذا داد و برای پانصد میلیون خانواده، خانه ‌های راحت ساخت. 3

تاریخ نشان می دهد که بیش از 14500 جنگ در کره خاکی زمین، میان آدمیان درگرفته و به از میان رفتن چهل میلیارد نفر منتهی شده است. طی این پنج ‌هزار سال، کمتر از سیصد سال صلح برقرار بوده است. این در حالی است که یک پنجم هزینه ‌های نظامی دنیا می ‌تواند همه گرسنگان جهان را تا چند دهه سیر کند و گرسنگی را ریشه کن نماید. برابر هر صد هزار مردم جهان، 556 سرباز و 85 نفر پزشک وجود دارد. مساحت معادل بیش از پانصد هزار کیلومتر مربع زمین در اختیار تأسیسات نظامی دنیاست.

جنگ عامل استرس‌زای شدیدی بر ساختار روانی است که انرژی روانی را تحلیل می ‌برد، عملکرد را ضعیف و اغلب مردم را با احساس پوچی و بی ارزشی، همراه ناامیدی و بی ‌هدفی و اهداف دست ‌نیافتنی مواجه می ‌کند. در بیشتر جنگ ‌ها بیش از 90 درصد از کسانی‌که در جبهه بوده ‌اند، دچار اختلالات شدید رفتاری شده ‌اند. در سال 1988 م در جنگ ‌های داخلی لبنان90 درصد آواره، 68 درصد بی‌ خانمان، 68 درصد فقر مطلق و 54 درصد شاهد اعمال خشونت ‌آمیز شدند.5

بعضی آمار، بیانگر آن است که هفتاد درصد نیروی فکری و علمی بشر، صرف امور تسلیحاتی و جنگ می ‌شود. محاسبه دیگری نیز نشان می ‌دهد با پولی که در نیمه اول قرن بیستم، صرف جنگ و تسلیحات شده است، امکان داشت پنجاه سال، به تمام افراد روی زمین، غذا داد و برای پانصد میلیون خانواده، خانه ‌های راحت ساخت

در حال حاضر از مجموع ساکنان زمین، از هر سه نفر، یک نفر سرگرم نبرد مسلحانه است. اگر روزی جنگ اتمی در گیرد، میلیاردها انسان در جهان سوم خواهند مرد. حتی در مسیر وزش بادهای موسمی تغییراتی رخ خواهد داد. خورشید، در پرده ‌ای ستبر از دود سیاهی که از سوختن شهر‌ها به هوا بر خواهد خاست، پوشیده می شود. چهار پنجم ساکنان زمین کشته می شوند و آنها که زنده می ‌مانند، به انواع بیماری ‌های هسته ‌ای همچون سرطان و ایدز، دیوانگی و امراض عصبی دچار خواهند شد؛... اما خطری که هم اکنون بشر را تهدید می‌ کند، آلودگی اجتماعی است.6

آلودگی زمین، به گونه ‌ای است که حتی با حادثه بوپال هند هم قابل مقایسه نیست و آن، در اثر سوراخ شدن لایه ازن است که به سبب گازهایی که انسان تولید می ‌کند، خطر آن هر بار بیشتر و بیشتر می ‌شود. آمریکایی‌ ها روزانه، 1/5 میلیارد کیلو زباله تولید می‌ کنند که سبب از بین رفتن محیط زیست می ‌شود. محققان در باب آلودگی محیط زیست آمریکا گفته ‌اند: صد میلیارد دلار و پنجاه سال وقت لازم است، تا بتوان مواد سمی را از ایالات متحده پاک کرد.7

امروز جهان به صورت باروت آماده انفجار است که فشار دادن یک دکمه، ویرانی یک کشور را رقم می زند. وقوع چنین جنگ‌ های فراگیر جهانی در سخنان پیشوایان دین نیز پیش‌بینی شده است. امام علی علیه السلام فرموده است: «در آستانه ظهور مهدی(عج) مردم با مرگ سرخ و مرگ سفید هلاک می ‌شوند. ملخ‌ ها در موقع و در غیر موقعش، کشت ‌ها و زراعت ‌های مردم را تباه می ‌سازند. مرگ سرخ، جنگ است و مرگ سفید، طاعون.» 8

 

نوشته زهرا رضاییان – گروه دین و اندیشه تبیان


پی نوشت ها:

1. طالقانی، سید محمود، آینده بشریت از نظر مکتب ما، ص 45.

2. در فجر ساحل ص126.

3. سعیدیان، عبدالحسین، دائرة المعارف بزرگ نو، ج3، ص2192.

4. همان، ص2176.

5. مدرسی، محمدتقی، تفسیر هدایت، ترجمه: احمد آرام و عبدالمحمد آیتی، ج10، ص117.

6. همان، ص66.

7. عقیقی بخشایشی، دشمنان بشر، ص50 ـ 51.

8. شیخ طوسی، غیبت، ص267.

   

 

 

منبع تبیان

امروز که پیشرفت اختراعات خطرناک، گسترش سلاح ‌های ویرانگر، مسابقة جنون ‌آمیز تسلیحاتی، تنزل اخلاق و فقدان معنویت، کره زمین را در آستانه انفجار قرار داده است،کابوس وحشتناک جنگ، تمدن ‌های بشری را به نابودی تهدید می ‌کند. جریان وحشتناک جنگ، آینده جهان را چنان به نمایش در می آورد که دولت های بزرگ و استعماری، در اثر خودخواهی و استیلا طلبی، به جان هم می افتند و بسیاری از جهانیان را قربانی مطامع و خودخواهی خود می‌ کنند.

اثبات همکاری صهیونیست با نازی ها

اسراییل و نازی

 اسناد جدیدی منتشر شده است که ثابت می کند، صهیونیست‌ های ساکن آلمان،‌ هیتلر را به قدرت رساندند تا با کمک آن طرح بزرگ خود در ایجاد سرزمین اسرائیل را عملی سازند.

اخیرا سایت اطلاع‌ رسانی " کامن دریمز" اسنادی را منتشر کرده است که ثابت می کند، صهیونیست‌ ها با نازی‌ ها همکاری تنگاتنگی داشته ‌اند، اما این که صهیونیست‌ ها برای اجرای طرح هایشان توسط نازی‌ ها تامین مالی می شده اند یا خیر هنوز کاملا مشخص نیست.

"کریستوفر سیمپسون" در کتاب خود به نام "ضربه عقب‌نشینی" می گوید،  به اسناد ضبط شده‌ ای از سازمان

پلیس مخفی آلمان در زمان حکومت نازی‌ها (گشتاپو) دست پیدا کرده است که نشان می دهد، توافق مخفیانه ای میان پلیس مخفی آلمان (گشتاپو) و "هاگانا " وجود داشته است و همان طور که می دانیم، هاگانا همان سازمان شبه ‌نظامی یهودی است  که طی سال‌ های 1920 تا 1948 فلسطین را اشغال اشغال کرد و در سال 1948 وقتی شکل گیری رژیم صهیونیستی توسط قطعنامه تقسیم سازمان ملل متحد رسما اعلام گردید با سپردن قدرت سیاسی به صهیونیست‌ ها هسته مرکزی ارتش رژیم صهیونیستی را تشکیل داد و همانطور که گفته شد، اگر چه اسناد بدست آمده هنوز ارتباط مالی صهیونیست ها با نازی ها را به اثبات نرسانده اما در عین حال گفته شده که پلیس مخفی آلمان دست‌ کم تامین مالی یکی از فرماندهان هاگانا را برعهده داشته است.

هم چنین این اسناد فاش می‌کند که گشتاپو به هاگانا این اجازه داده بود که اردوگاه‌ های آموزشی برای جوانان یهودی در داخل آلمان ایجاد کند و این جوانان و هم چنین دیگر یهودیانی که توسط نازی‌ ها از آلمان اخراج شده بودند، تشویق می‌ شدند که به فلسطین مهاجرت کنند.

برای واداشتن یهودیان آلمان در ابتدا و سپس یهودیان سایر کشورهای اروپایی جهت مهاجرت به فلسطین،‌ آلمان‌ ها باید خود را با ایدئولوژی ملی ‌گرایانه‌ نژادپرستانه‌ ای همانند صهیونیستم مجهز و هماهنگ می‌ کردند

سایت کامن دریمز در ادامه می نویسد که رهبران صهیونیسم اروپا به یهودیان ساکن کشورهای اروپایی خیانت کردند. آنها در هولوکاست یعنی قتل عام و کشتار یهود به دست نازی ها که خود را به شکل سوزاندن یهود در کوره های آدم سوزی نمایان ساخت، همکاری داشتند و یک پای این قضیه بودند تا از مسئله سرزمینی برای یهود و تاسیس کشوری برای آنها در فلسطین حمایت کنند.

نازی

بر اساس گزارش سایت کامن دریمز،‌ حتی اگر هیتلری هم وجود نداشت، صهیونیست‌ ها کسی همانند وی را ایجاد می ‌کردند و چه بسا خود هیتلر را روی کار آورده باشند.

در سال 1927، از جمعیت 550 هزار نفری یهودیان آلمان، تقریبا 15 هزار نفر خود را صهیونیست‌ می‌ دانستند که این تعداد تقریبا 2 درصد جمعیت کل یهودیان آلمان را تشکیل می داده است.

یک تاریخ دان یهودی نیز در نوشته‌ ای اعلام کرده است که بخش عمده‌ ای از یهودیان آلمان قاطعانه با صهیونیست‌ ها به عنوان دشمنی داخلی که قصد ریشه کن ساختن آنها در آلمان و سایر کشورهای اروپایی را داشت، مخالف بودند، بگونه ای که در هیچ جایی از جهان هم چون آلمان یهودیان مخالف سر سخت صهیونیست ها و طرح هایشان نبودند.

اما برای واداشتن یهودیان آلمان در ابتدا و سپس یهودیان سایر کشورهای اروپایی جهت مهاجرت به فلسطین،‌ آلمان‌ ها باید خود را با ایدئولوژی ملی ‌گرایانه‌ نژادپرستانه‌ ای همانند صهیونیستم مجهز و هماهنگ می‌ کردند. در واقع "جولیوس استریچر " [یکی از اعضای برجسته نازی‌ ها] و دیگر نازی‌ ها پذیرفته بودند که ایدئولوژی " نژاد برتر " آنها در یهود تجلی پیدا کرده است و با قرار گرفتن صهیونیسم در کنار نازیسم امکان ایجاد و تشکیل ارتش محرمانه، سرویس‌ های مخفی و زرادخانه هسته‌ ای در رژیم صهیونیستی به وجود آمد تا در حال حاضر ادعای بازسازی و ساخت مجدد هیکل سلیمان در بیت‌ المقدس را داشته باشند.

هیتلر نازی و صهیونیست

ادعای هولوکاست، پایانی بر بحث‌ های افراط گرایانه یهودیان درباره فلسطین بود تا با دستاویز قرار دادن آن، این تفکر که یهودیان نمی‌ توانند، در هیچ جای دنیا جز سرزمین‌شان، یعنی  سرزمین فلسطین زندگی کنند و در امان باشند، تجسم عینی پیدا کند و به منصه ظهور برسد. بر اساس این دیدگاه،‌ یهودیان باید یا در سرزمین به اصطلاح مادری یهودیان یعنی در فلسطین زندگی کنند یا از آن با تمام قدرت حمایت کنند، چون این گزینه بهترین گزینه برای فرار آنها در شرایط اضطراری است.

به عبارت دیگر، یهودیان توسط نازی‌‌ های صهیونیست، احمق شده و تحت فشارهای روحی و روانی شدیدی قرار گرفتند تا به فلسطین مهاجرت کنند.

سایت کامن دریمز در ادامه مطلب خود و بر اساس مستنداتی که ارائه کرده است، می نویسد، رنج‌ های گذشته یهود، ‌درس‌ هایی برای امروز آنها دربردارد. رهبران آنها توسط فراماسون ‌ها ربوده ( جنبش صهیونیسم خود یک جنبش فراماسونی است ) و برای اجرای برنامه‌ ای بزرگ قربانی شدند.

هولوکاست هشداری برای همه ما به شمار می‌ آید که تا زمانی که رهبران دروغین و ادعای دروغین را قبول داشته باشیم، در بردگی باقی خواهیم ماند.  

 

 

منبع: تبیان

معرفی وبلاگ

سلام دوستان 

این وبلاگ در زمینه مبارزه با صهیونیست  تاسیس شده است  

ما در این وبلاگ با یک سری مطالب  که در اختیارتون قرار میدیم ماهیت اصلی صهیونیست ها و یهودی ها رو برای شما آشکار میکنیم. 

البته یه تو ضیحی بدم که منظور از یهود پیروان حضرت موسی نیست بلکه منظور ان دسته افرادی هستند که به اسم یهودی فعالیت میکنند و لی در واقع پیرو آیین کابالا هستند 

در این آیین این افراد روح خود رو به جنیان می فروشند و در عوض جنیان یا همون شیطان به آنها نیروهای مخصوص میده. 

البته الان نمی خوام در این مورد توضیح بدم و در واقع میخوام از هدف تاسیس این ولاگ صحبت کنم و از تمامی افرادی که در این مورد اطلاع دارن دعوت کنم که در وبلاگ عضو شوند و مطالبشون رو در اختیار سایرین قرار بدهند   

برای عضویت در وبلاگ در قسمت نظرات ایمیل خودتون رو بگذارید تا دعوت نامه رو براتون ایمیل کنم

فعلا خدافظ